تنها یادگاری
انجا که حتی ،یک ستاره نبود
تا که قسمت کنم با ان
خلوت شبهای تارم را
ونبود هیچ صدایی
حتی صدای ان بوف پیر
که سالها می خواند ،هر شب
قصه هایی همانند هزارو یک شب
من در بستر تنهاییم
به حال معصومییت از دست رفته ام
می گریستم ، ارام ارام
اشکهایم را دوست دارم
چون تنها یادگاری هستند
که از ان روز های پاک و معصوم
برایم باقی مانده است.......
" />
ادامه شعر در مجموعه اشعار لیهاک
+ نوشته شده در پنجشنبه سی و یکم مرداد ۱۳۸۷ ساعت 2:23 توسط lihak
|